جهانی خفته‌ است اینجا و پیدا نیست شبگردی...

ساخت وبلاگ


فکر میکنم اگه موقع مرگ فرصت فکر کردن داشته باشم ، ساعت های شبگردیمو به عنوان بهترین ساعت های زندگیم به خاطر بیارم..

تو این ساعت ها دوست دارم به چیزی فکر نکنم و فقظ گوش کنم و تماشا ..گاهی میشه ، گاهی هم نه..امیدوارم یه روز برسم به نقطه ای که به فکر نکردن هم فکر نکنم .

شبای اینجا خیلی قشنگه..باید شبای شهرای دیگه رو هم ببینم..شبا میتونی چیزایی رو ببینی که روزا قابل دیدن نیستن یا اصلا وجود ندارن..مردم اینجا به شبگردی اعتقادی ندارن..از این بابت خیلی خوشحالم..

امشب یه مرد غمگینو دیدم که دو طرف دوچرخه اش آذوقه ی خونه رو گذاشته بود و آروم آروم رکاب میزد..با یه دستش فرمون دوچرخه رو گرفته بود و دست دیگه اش رو داخل کاپشنش  گذاشته بود.. نمیدونم چرا ما باعث شد دوباره به این فکر کنم که تو هیچ سنی در هر وضعیتی به تشکیل خانواده فکر نکنم..امیدوارم دوباره با دیدن تصویر یه مرد با دختر کوچولوش نظرم عوض نشه..

میون همه ی آهنگای غمگینی که تو پلی لیستم بود یه آهنگ ترکی با ریتم نسبتا شاد تو گوش میزد..اما خیلی چسبید..برخلاف گذشته به این فک نکردم که معنی ترانه اش چیه..وقتی میتونی از ریتم و موسیقی لذت ببری دیگه واژه ها چه اهمیتی دارن ؟


DogVille...
ما را در سایت DogVille دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3dochar73f بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 7 بهمن 1395 ساعت: 10:46