همیشه فکر میکردم اگه برنامه خوبی داشته باشم به همه کارهام میرسم و در واقع هر بار مشکل نرسیدن به هدفهام رو در این موضوع میدیدم که احتمالا فقط برنامهام به اندازه کافی دقیق و درست نبوده. و یک برنامه تازه و احتمالا بهتر مینوشتم. اگرچه این مسئله من رو تبدیل به یک برنامهریز فوقالعاده کرده (خا!) ا, ...ادامه مطلب
یکی از چیزهایی هم که دربارهی ما آدمها جالب نیست همین پذیرفتن خود است. اینکه تقریبا تا ۲۵ سالگی تصمیمان را میگیریم. دین و آیین و سمت و سوی زندگیمان را انتخاب میکنیم، شریک زندگی و شغل و درآمدمان را, ...ادامه مطلب
در همه چیز مخاطب خاص و عام وجود دارد. الخصوص سینما. عام یا عوام بودن درباره هنر را من به اشخاصی میگویم که ذوق و فهم شان تربیت نشده. این افراد ترجیح می دهند پیام و محتوای فیلم و حتی شوخیها، کاملا م, ...ادامه مطلب
همیشه دوست داشتهام وقتی انجام کاری را انتخاب میکنم، آن را در حد اعلا و به کمال انجام دهم. برای همین وقتی خواندن کتابی را تمام میکنم مینشینم و تمام نقدهایی را که دربارهی آن نوشته شده است را میخ, ...ادامه مطلب
چند سال پیش کلیپی دیدم که در آن چادری را در گوشه ای از یک خیابان پهن کرده بودند و قرار بر این بود که زنی با شمایل کولیوار چیزهایی که نمیدانستید را به شما بگوید. پشت پرده ای که درست پشت سر زن قرار, ...ادامه مطلب
چیزی که میخوام بگم یه اتفاق خاص نیست که کسی اونو ندیده باشه ولی شاید با یه نمونه بهتر بشه بهش پرداخت. اون مثال ملموس رو میخوام از فصل اول سریال True Detective بزنم.برای اونهایی که ندیدن خلاصه ماجرا, ...ادامه مطلب
اتاق من همیشه سرد بوده. آخر وقتی احساس سرما میکنم، هیچوقت لباس گرمتری نمیپوشم یا بخاری را بیشتر نمیکنم. فقط صبر میکنم. صبر میکنم تا به سرما عادت کنم.وقتی ندانسته، جسم داغی را بلند میکنم و دس, ...ادامه مطلب
واضحه که هر آدمی مرکز جهان خودشه. من مرکز جهان خودمم و تو هم مرکز جهان خودتی. این منطقی و غیرقابل اجتنابه. حالا اینکه کسی که مرکز جهان خودشه، به کس دیگه ای القا کنه که نقطه پرگار وجودشه، یعنی حرف بیخود زدن، یعنی از بازه ی منطق خارج شدن. یعنی رفتن به سراشیبی تند احساسات. یعنی سقوط ناگزیر رابطه و در نهایت شنیدن یا گفتن: "من برات هیچی نیستم." , ...ادامه مطلب
مرد عینک را از روی چشمانش برداشت، کتاب را بست، به رو به رویش خیره شد و کمی بلندتر از یک گفتگوی درونی نجوا کرد: باید زودتر میخوندیمش.زن ناخودآگاه و با کمی حواس پرتی و دلهره، انگار چیز مهمی را از دست, ...ادامه مطلب
+ وقت تماشا کردنش به بازسازیش فکر میکردم. این فکر میتونه دو معنی داشته باشه: 1. اونقدر ایده جذابه که تو رو به از نو ساختنش ترغیب میکنه. و 2. اینکه پرداخت اونقدر کامل نیست که ارضا بشی. انگا, ...ادامه مطلب
چیزی که میخوام بگم یه اتفاق خاص نیست که کسی اونو ندیده باشه ولی شاید با یه نمونه بهتر بشه بهش پرداخت. اون مثال ملموس رو میخوام از فصل اول سریال True Detective بزنم.برای اونهایی که ندیدن خلاصه ماجرا, ...ادامه مطلب
برای پرنده ی در بندبرای ماهی در تُنگ بلور آببرای رفیقم که زندانی استزیرا، آن چه میاندیشد را بر زبان میراند. برای گُلهای قطع شدهبرای علف لگدمال شدهبرای درختان مقطوعبرای پیکرهایی که شکنجه شدند من , ...ادامه مطلب
یکی برای یافتن خویش و دیگری برای گم کردن خویش رو به همسایه میآورد. عشق ِ بد تو به خودت، تو را در انزوا و تنهایی زندانی میکند. (نیچه) + انسان در جستجوی خویشتن, | رولو می | سید مهدی ثریا | ۳۲۰ص [ کی, ...ادامه مطلب
در زمان ما، مانند هر زمان دیگر، ناراحتیهایی که مردم از آن سخن میگویند ناشادبودن، عدم توانایی تصمیم درباره ازدواج و جدایی یا انتخاب شغل است. همینطور یاس عمومی در پیدا کردن معنایی برای زندگی و مسائل, ...ادامه مطلب
تجربههای حرفهای من گواه بر این هستند که اساسیترین مشکل مردم در نیمه سده بیستم، تهی بودن آنها است. ممکن است تعجبآور به نظر برسد. اما تعمق در شکایتهای مردم از نداشتن استقلال فکر و ناتوانیشان به, ...ادامه مطلب