حسادت..

ساخت وبلاگ


یک . صبر کن، بهار، پرنده های کوچکی که میان شکوفه های درختان تبریزی آواز سر می دهند. شب، گربه های نر قیل و قالی به پا می کنند، اردک های نر بر رودخانۀ سن دور اردک های ماده می چرخند و بعد عشاق. به من نگو که عشاق را نمی بینی. آنها همه جا هستند. بوسه هایی بی پایان، نیمکت های اشغال شده، حیله های عشاق و پچ پچه های آنان. نگو نمیبینی، نمی شنوی.


دو . تو حسودی؟ احساس کمبود می کنی؟

من؟ حسادت؟ کمبود عشق؟ نه نه..شوخی می کنی.

چه اهمیتی دارد؟ این احمق ها که همه ی دنیا را با اشتیاق سیری ناپذیرشان خسته می کنند، چه جای حسادت دارند؟ این موضوع چه اهمیتی دارد؟..


سه . بله ، البته باید بگویم من حسودم ! شاید حسادتم خوب دیده نمیشود . عینک میخواهی ؟ اینطور از پا در آمده ام و باز هم حسادتم را نمیبینی ، نمی بینی که عشق را کم دارم ؟


+دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد | آنا گاوالدا | الهام دارچینیان

DogVille...
ما را در سایت DogVille دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3dochar73f بازدید : 150 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 14:11