DogVille

متن مرتبط با «هرگز شکست همیشه یک درس» در سایت DogVille نوشته شده است

همه چیز در یک جا...

  • ‌ چیزی که می‌خوام بگم یه اتفاق خاص نیست که کسی اونو ندیده باشه ولی شاید با یه نمونه بهتر بشه بهش پرداخت. اون مثال ملموس رو میخوام از فصل اول سریال True Detective بزنم.برای اونهایی که ندیدن خلاصه ماجرا, ...ادامه مطلب

  • یک شروع تازه ی بی اهمیت

  •   تقریبا 6 سال گذشت از روزی که وبلاگ‌نویسی رو شروع کردم. مدت کوتاهی در پرشین‌بلاگ، دو سال در بلاگفا و چهارسال در بیان.   در این مدت هیچ‌وقت وبلاگم رو حذف نکردم. هیچ‌وقت پستی رو جز به دلیل کیفیت پایینی, ...ادامه مطلب

  • تازه اگه به یک سو هم برسی...

  • به نظر می‌رسه شرایط حاکم بر ایران فرصت رشد هم‌زمان و دو سویه رو از اغلب ما آدم‌های معمولی می‌گیره. برای همین تا چشم کار می‌کنه آگاه ِ مفلوک و پخمه دارا، داریم. , ...ادامه مطلب

  • چه راست می‌گفت و چه دروغ، همیشه می‌پنداشت که همسرش به او مشکوک است

  • دارم رمان مهمانی خداحافظی میلان کوندرا را می‌خوانم. بخش نخست کتاب به رویارویی کلیما، نوازنده مشهور و جذاب ترومپت و همسر زیبا و بیمارش می‌گذرد. داستان به این نحو می‌گذرد که چطور کلیما گهگداری با زن‌ها, ...ادامه مطلب

  • هر فسادی که در عالم افتاد، از این افتاد که یکی، یکی را معتقد شد به تقلید

  • ...‏مرا رساله خود باید. اگر هزار رساله ی غیر بخوانم تاریکتر شوم! ‏خداست که خداست. هرکه مخلوق بوَد خدا نبوَد، نه محمد نه غیر محمد!‏‏مقالات شمس | تصحیح محمدعلی موحد | 234 ص, ...ادامه مطلب

  • همینو چیکار کنم؟

  • اگر تا به حال وبلاگ نداشته اید شاید از شنیدن این حرف تعجب کنید اما در وبلاگ نویسی دو چیز حتی سخت تر از تولید محتواست: 1.انتخاب عنوان مناسب برای یک نوشته 2.جواب دادن به کامنت ها! برای انتخاب عنوان یک پست وبلاگ نویس ها راه های متفاوتی در پیش میگیرند. بعضی ها چکیده، قسمت برگزیده یا جمله طلایی نوشته را قرار میدهند، عده ای یک تکه شعر مرتبط یا حتی نامرتبط را انتخ, ...ادامه مطلب

  • چطور میتونیم به همه ی چیزایی که روح یک زبان رو ایجاد میکنند پی ببریم؟

  • فقط در موارد استثنایی یک زبان خارجی تبدیل به زبان خودمونی یه شخص میشه..ممکنه ما اطلاعات منطقی زیادی درمورد اون زبان داشته باشیم..ما ممکنه بتونیم از اون برای بحث درباره ی پیچیده ترین مشکلاتمون استفاده کنیم.. دامنه ی لغت وسیعی داشته باشیم..ولی مسئله اینجاست چه طور میتونیم به اون چه که عمیقا بین کلمات هجاها و حروف جدا پنهان شده برسیم؟چطور میتونیم میراث فرهنگی اون زبان رو کشف کنیم؟ چطور میتونیم ارتباطش رو با تاریخ، سیاست، فرهنگ و زندگی روزمره پیدا کنیم...چطور میتونیم به همه ی چیزایی که روح یک زبان رو ایجاد میکنند پی ببریم؟ معانی فرازبانی  یا حتی ابعاد ماوراءالطبیعه اش رو؟طبق نظر الیوت، شعرغیرقابل ترجمه است... ولی آیا لزوماً حق با الیوته؟ یک مترجم رو تصور کنید که میتونه همه ی علم و اطلاعات ممکن که  درباره ی کلمات یا یک زبان وجود داره جمع کنه...مترجمی که حافظه ای نامحدود داره و میتونه ازش در هر زمانی استفاده کنه..یه کامپیوتر میتونه چنین چیزی باشه. به این وسیله فکر کنید به نظر میاد که فقط دو رقم رو تشخیص میده. صفر و یک. ولی در واقع نه تنها به چیزی که داره میشه گفت هوش..بلکه میشه اون رو صاحب یه جور هوشیاری دونست. اون گزینش ( یعنی انتخاب) میکنه...به نظر میاد یک کامپیوتر که درست برنامه ریزی شده باشه میتونه سلیقه ی خودش رو داشته باشه...ترجیحات زیبایی شناختی ..و حتی شخصیت... , ...ادامه مطلب

  • یک زنجیر

  • سالهای زیادی از زندگی ام تصور میکردم که خودم فکر میکنم، تصمیم میگیرم و انتخاب میکنم. بعدها فهمیدم اینطور نیست و من دقیقاً به چیزهایی فکر میکنم که آن ها برایم انتخاب کرده اند. شاید جرقه ی خودآگاهی من همانجا زده شد. اما چطور میتوانستم به این فکر نکنم که این خودآگاهی نسبی هم خواسته ی آنها است؟ دانستن همیشه تو را خطرناک تر نمیکند. گاهی رضایت خاطر همراه با غروری به تو میدهد که با خیال پیدا کردن جواب برای همیشه دست از جستجوی بیشتر میکشی... کلید یک قفل را سمتت پرت میکنند، اجازه میدهند یک زنجیر را باز کنی و تو آنقدر از این آزادی خیالی سرمستی که حواست به دیوارها نیست، حواست نیست هنوز در اتاقی زندانی هستی و قرار نیست جایی بروی. , ...ادامه مطلب

  • رویکرد

  • اغلب انسانها سرانجام روزی به بی معنایی یا پوچ بودن زندگی خواهند رسید، اما در مواجهه با آن چهار رویکرد متفاوت را اتخاذ میکنند: 1.انکار و تلاش برای معنا دادن به آن (مولانا) 2.افسردگی و اقدام به خودکشی (صادق هدایت) 3.لذت از فرصت باقی مانده (خیام) 4.فراموشی و مواجهه گاه به گاه با آن و ماندن در فلاکت و بدبختی تا پایان عمر (مردمان عادی) , ...ادامه مطلب

  • نزدیک تر...

  • اما انسان افزون بر نیاکانی که در دودمان خود دارد، نیاکانی هم در ادبیات داراست، که شاید از لحاظ سنخ و خلق و خوی به او نزدیک تر باشند...و بی شک انسان بیش آگاه است که زیر نفوذ کدام یک از ویژگی های ایشان است. +تصویر دوریان گری | اسکار وایلد | ابوالحسن تهامی | 312 صفحه, ...ادامه مطلب

  • و این سرنوشت فرد را تعیین میکند...

  • [مقدمه: 1- آمیزش اجتماعی] توجه روانپزشکی اجتماعی به این است که در جریان عادی رشد، از وقتی که نوزاد از مادرش جدا میشود چه اتفاقی می افتد. تمام آنچه را که تا پیش از این بیان شد میتوان تنها در یک عبارت مصطلح خلاصه کرد: "اگر نوازش نشوی، روانت نابود میشود!" بنابراین بعد از آن که دوران صمیمیت دامان مادر به پایان رسید، فرد در بقیه عمر هر روز با این معما رو به رو میشود که دست تقدیر چه شاخی سر راهش سبز خواهد کرد. یک شاخ عبارت است از نیروهای اجتماعی و روانشناختی و زیستی که مدام سد ادامه صمیمیت جسمانی به سبک دوران نوزادی میشود و شاخ دیگر تلاش مداوم اوست برای کسب مجدد آن صمیمیت. در بسیاری از موارد فرد سازگاری نشان میدهد و یادمیگیرد تا با کمترین نوازش، حتی از نوع نمادین آن خود را راضی کند، تا جایی که, ...ادامه مطلب

  • و حق، همیشه در مراجعه است...

  • در قطار بین شهری نشسته بودم. ساعت هشت شب بود. خسته بودم. چند روز قبل را روز و شب کار کرده بودم و برنامه‌ریزی سفری که حالا شروع شده بود مانده بود برای قطار. اولین تلفن را شروع کردم و داشتم ساعت حرکت قطار برگشت را از روی بلیط برای کسی که آن طرف خط بود , ...ادامه مطلب

  • رمانتیک بازی

  • گفته بود نمی خواهم رمانتیک بازی دربیاورم. بله! این ترکیب "رمانتیک بازی" از دهان او بیرون آمد انگار که گفته باشد "بچه بازی" یا یک چنین چیزی. بعد یک دسته پرنده را توی آسمان نشانم داد و گفت: من همیشه به رفتار پرنده ها دقت می کنم..و درست چند ثانیه قبل از این که اتفاق بیفتد گفت: حالا اون پرنده ای که آخره جاشو با یکی دیگه عوض می کنه. نگاه کن!..نگاه کردم و از این که بدون این که بخواهد رمانتیک بازی دربی,رمانتیک,بازی ...ادامه مطلب

  • عشق به مثابه یک مشت خونین

  • +برای من از قلب نگو. تا حالا یه قلب واقعی دیدی؟ مثل یه مشته که به خون آغشته باشه... "کلایو اون" فوق العاده.,عشق,مثابه,مشت,خونین ...ادامه مطلب

  • نمی خواهم برای این یکی بجنگم

  • نمی خواهم بجنگمتو را می خواهمتنگ در آغوش گیرمنمی خواهم بجنگم می خواهم بازی دیگری کنم که در آنبه جای جنگیدنهمدیگر را در آغوش می فشارندو می توان غلتانبر قالیچه یی خندیدو می توان هم را بوسیدو بغل زدآن جایی که انگارهمه پیروزند .{ شل سیلور استاین } ,نمی,خواهم,برای,این,یکی,بجنگم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها