همیشه فکر میکردم اگه برنامه خوبی داشته باشم به همه کارهام میرسم و در واقع هر بار مشکل نرسیدن به هدفهام رو در این موضوع میدیدم که احتمالا فقط برنامهام به اندازه کافی دقیق و درست نبوده. و یک برنامه تازه و احتمالا بهتر مینوشتم. اگرچه این مسئله من رو تبدیل به یک برنامهریز فوقالعاده کرده (خا!) ا, ...ادامه مطلب
جیمی مکگیل - کیم وکسلر. از بهترین زوجهایی که در سریالها دیدهام. آنها شاید بهترین راه را برای دوست داشتن همدیگر پیدا کردهاند،بدون آنکه حتی یکبار در تمام طول سریال آن را به زبان بیاورند. بدون ادا و لوسبازی. بدون نمایش و اضافهکاری. یکی نمیخواهد همهچیز عادی بماند. میخواهد خودش باشد، هرچند, ...ادامه مطلب
«در واقع، اشتباه است که مرگ را پیشِ رویمان بدانیم: بخش عمدهای از مرگ قبلاً رخ داده است. سالهای پشتِ سرمان {اکنون} در چنگِ مرگند.»-- سِنکا۱. این روزها بیشتر از همیشه به معنای زندگی فکر میکنم، اینکه, ...ادامه مطلب
اگر تا به حال وبلاگ نداشته اید شاید از شنیدن این حرف تعجب کنید اما در وبلاگ نویسی دو چیز حتی سخت تر از تولید محتواست: 1.انتخاب عنوان مناسب برای یک نوشته 2.جواب دادن به کامنت ها! برای انتخاب عنوان یک پست وبلاگ نویس ها راه های متفاوتی در پیش میگیرند. بعضی ها چکیده، قسمت برگزیده یا جمله طلایی نوشته را قرار میدهند، عده ای یک تکه شعر مرتبط یا حتی نامرتبط را انتخ, ...ادامه مطلب
+یک اثر درخشان، راجع به سرگشتی و بی جایی انسان ها، در جهان و جامعه و خانواده ای که سنخیتی با آن ندارند., ...ادامه مطلب
یکی از مکانیزم های دفاعی که فروید در آدمیان شناسایی کرده است، "مکانیزم معکوس سازی یا Reaction Formation" است.فروید می گوید زمانی که اشخاص جهت مخالف امیال خطرناک خود را خارج از اندازه ی معمول مورد تاکید قرار میدهند، مشغول به کارگیری مکانیزم معکوس سازی هستند. "او را دوست دارم" به "از او متنفرم" تبدیل می شود؛ همانطور که ترس به شجاعت؛ و بی کفایتی به غرور. مردی که از وابستگی خود به دیگران وحشت دارد، ,مکانیزم ...ادامه مطلب
احساس تنهایی در بعضی از ما بارزتر است. فکر میکنم احمد هم احساس تنهایی میکرد. هرکس چیزهایی مخصوص به خود دارد. حوزه شخصی و خصوصی قاطی هیچ زناشویی نمیشود. تنهایی وجود دارد و غیرقابل انکار است، حتی در تنگترین روابط. دوست داری کسی شریک آن چیزهایی نباشد که برای خودت داری و او هم برای خودش دارد. فکر , ...ادامه مطلب
پیشترها فقط چشمهایت را دوست داشتمحالا چین و چروکهای کنارشان را هممانند واژهای قدیمیکه بیشتر از واژهای جدید همدردی میکند...پیشترها فقط شتاب بود.برای داشتن آنچه داشتی، هربار دوبارهپیشترها فقط حالا بود، حالا پیشترها هم هستچیزهای بیشتری برای دوست داشتنراههای بسیاری برای انجام دادن این کار.حتا کار, ...ادامه مطلب
ساعتهای زیادی از پنجره به بیرون نگاه کردن، اگر پنجرهای نیست به دیوار زل زدن، قدم زدن، مردم را زیر نظر گرفتن، بسیار سیگار دود کردن، در حد مرگ قهوه و چای نوشیدن، نظربازی کردن، به خدایان مرده متوسل شدن، توی کتابها گشتن، در کتابفروشیهای کر و کثیف کت, ...ادامه مطلب
فکر میکنم یکی از بزرگترین دستاوردهای یک انسان بالغ خردمند آن است که دست از زندگی دیگران میشوید و تماما مشغول زندگی خودش میشود .فکر نمیکند دیگران چگونه اند یا چطور زندگی و رفتار میکنند ، پیش از این چطور بوده اند و در آینده با حفظ این رویه قرار است به کجا برسند . راجع به حرف ها و رفتارهایشان صحبت نمی, ...ادامه مطلب
از کتابخانههای یکپارچه بدم میآید ، کتابدارانی که صد کتاب دارند اما همه یک حرف میزنند و عموماً هم از روی هم رونویسی شدهاند . کتابخانهی خوب، باید کتابهایی داشته باشد که ، در حد شب و روز، در حد آب و خشکی، در حد دو جنس نر و ما, ...ادامه مطلب
مدتی طول کشید تا خوابم برد . فکر میکردم که عمرم به هدر رفته است .کاش میتوانستم اسفنجی بردارم و همه آن چیزهایی که خوانده و دیده و شنیده بودم بشویم و خود را پاک کنم ، سپس به مکتب زوربا در آیم و شروع به آموختن الفبای بزرگ و راستین بکنم . در آن صورت راهی که در پیش میگرفتم چقدر فرق داشت ! آن وقت هر پنج حسم را و تمامی جسمم را به کار می انداختم تا لذت ببرند و چیز بفهمند . دویدن می آموختم و کشتی گرفتن و شنا کردن و اسب سواری و پارو زنی و اتومبیل رانی و تیراندازی.. روحم را از جسم سرشار میکردم و جسمم را از روح می انباشتم و آخر این دو دشمن دیرینه را در وجود خود به آشتی وا میداشتم.. زوربای یونانی / نیکوس کازاتزاکیس / ترجمه : محمد قاضی , ...ادامه مطلب
زندگی کردن با دو دسته از آدم ها در جامعه ترسناکه.. دسته ی اول کسانی هستند که اطلاعی از اتفاقات و جریان های اجتماعی و سیاسی های اطرافشون ندارن و با هر سطحی از آگاهی ، خودخواسته خودشون رو از تمام خبرها و حرکت ها دور نگه میدارن.. و دسته ی دوم که حتی ترسناک تر از منفعلان گروه اولند آدمهایی هستند که فقط در روزهای خاصی به این چیزها کار دارند ! یعنی بعد از بازتاب گسترده ی یک خبر یا شکل گرفتن یک جریان بزرگ دچار احساسات عجیب و غریبی ( همون جوگیری ) میشن ، شروع به پیگیری موضوع میکنند و حتی گاهی دوست دارند بخشی از اون حرکت باشند . مشکل اینجاست که آگاهی اونها در سطح همون خبرهای بازتاب شده ست..و نه فکر و مطالعه ای ، چه قبل و چه بعد از اون اتفاق مهم..چنین انسانهایی قطعا در شکار احساسات بی معنی ناتوانند.. اونها با حضورشون به جریان ها و انقلاب ها قدرت میدن..بدون این که بدونند واقعا در حال انجام چه کاری هستند.. ,هرگز شکست همیشه یک درس ...ادامه مطلب
گاهی خبری میخونم که در اون راجع به کارهای خوب یا بد شخصیتی صحبت شده..ممکنه من صحت اون خبرو نپذیرم ( و یا با خودم بگم این خبر تنها یک جنبه از قضیه بوده که روایت شده ) اما کاملا حس میکنم در احساس من نسبت به اون آدم تغییری ایجاد شده یا اگر تا به حال باهاش آشنا نبودم یه احساس اولیه به وجود اومده...احساسی که قابل دفاع یا بیان کردن نیست.. تصور میکنم در تمام جنبه های زندگی این اتفاق می افته . گاهی احساساتی در ما متولد میشن که هیچ پشتوانه ی منطقی و قابل قبولی ندارند اما کاملا در تصمیمات آینده ی ما تاثیرگذارند.. فکر میکنم کاری که لازمه برای داشتن یه زندگی سالم انجا, ...ادامه مطلب
هوشمندی ، هنر توجه ، بررسی و پرداخت همیشگی به مسائل اجتماعی و... است ، بدون تاثیر گرفتن از اتفاقات و هیجانات عمومی... ,جریان انحرافی,جریان سیال ذهن,جریان متناوب,جریان الکتریکی,جریان چیست,جریان وحید خزایی,جریان کودتای ترکیه,جریان شناسی,جریان,جریان کا آسان علاج ...ادامه مطلب