ناهار رو که تو خونه زوج سالخورده خوردیم یکی شروع کرد به جمع کردن سفره، من هم رفتم پشت سینک تا ظرفها رو بشورم. کمی اصرار کردم تا قبول کردن. شنیده بودم که پیرمرد روی شکل شستن ظرفها و همینطور آبی که م, ...ادامه مطلب
دستم را در جیبم فرو بردم و دسته های اسکناس را لمس کردم. بعد از تمام آن منبرهایی که درباره ی دوری از جرم و جنایت رفته بودم چطور میتوانستم چنین کاری بکنم؟ این کار دو رویی نبود؟ حالا اگر دورویی هم بود چه؟ دورو بودن خیلی وحشتناک است؟ دورویی نشانه انعطاف شخصیت نیست؟ اگر روی اصول خودت پافشاری کنی تبدیل نمیشوی به آدمی خشک با ذهنی بسته؟ بله، من اصول دارم، ولی خب که چه؟ یعنی نباید تا آخر عمر هیچ انعطافی از خودم نشان دهم؟ من اصولم را ناخودآگاه انتخاب کردم تا سلوکم را راهبری کنند، ولی آدم نمیتواند ذهن خودآگاهش را وادار کند که بر ناخودآگاهش فایق بیاید؟ اصلا این وسط رئیس کیست؟ میتوانم به خود جوانم اعتماد کنم که یک سری معیار را تا آخر عمر به من دیکته کند؟ این احتمال وجود ندارد که درباره ی همه چیز اشتباه ,پافشاری ...ادامه مطلب